شکنجه و استقامت
حسین را به بند نوجوانان بزهکار انداختند . صبوری به خرج داد چند روز صدای نماز جماعت و تلاوت قران از بند بلند بود .ماموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد .می گفتند :تو به اینها چی کار دلری ؟؟ از ان به بعد شکنجه ی حسین کار هر روز ماموران شده بود . یک بار هم نشد زیر شکنجه اطلاعات را لو دهد
نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی یا اینکه از سقف آویزان می کردند.
(شهید حسین علم الهدی “امتداد 3و4″ص23 )