دلنوشته
درمیان شلوغی های دنیای کوچک قلبم ،میان آن همه آرزوهای رنگی ،میان آن همه رفت وآمد مردم این شهر ،این تو بودی ک آمدی و در خانه قلبم را زدی ،اما من….
انگار نبودم ،انگار در قلبم جایی برای شما نداشتم و تو اما…??
آمدی با اندوهی بسیار در کوچه پس کوچه های قلبم گوشه ای دور افتاده وخلوت نشستی و مانند پدری مهر بان دلسوزانه برایم اشک ریختی و شب و روز دعایم کردی.
روزها وماه ها گذشت و من همچنان غرق در مرداب آلودگی ها
و تو اما ….
این بار دستم را گرفتی و نجاتم دادی و گفتی از امروز ب بعد سربازم هستی.??
و امروز من ب عنوان یک طلبه ساده سال اول ب خودم افتخار میکنم ک در این مسیر زیبا قرار گرفته ام
آقا جان خودت مرا در این مسیر قرار دادی پس کمک کن ک با تمام وجودم سربازت شوم و سربازت بمانم ..
اللهی آمین
منبع:نوشته شده توسط خودم
ازدواج را آسان بگيريم
اللهم صل علی محمد وآل محمد